آدرینآدرین، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

دومین هدیه آسمانی

واکسن چهار ماهگی

آدرین نفس مامان دوباره استرس دومین واکسنت اومد سراغم.با تجربه ای که سر آبجی عسل جون داشتم یکم دلهرم کمتر شده بود ولی بازم دل دین واکسن زدن شما رو نداشتم و مثل همیشه بابا جون شد سپر بلا.صبح روز 23 مهر ماه که شما جیگر طلای من چهار ماهه میشدی باید واکسن چهار ماهگیتو میزدی.بابامهرداد جون رفت سرکار و قرار شد زود بیاد تا بریم برای واکسن شما.بابا جون ساعت 9 اومد و هر چهار تایی راه افتادیم به سمت خانه بهداشت دهکده المپیک.وقتی رسیدیم اونجا یکم وضعیت شلوغ پلوغ و آشفته بود.یه سری پسر جوون واسه واکسنای سربازیشون اومده بودند و بین اونها واکسن نوزادا رو هم میزدند.خلاصه شما گل پسرم بغل بابایی بودی و آبجی عسل مهربونم نگران کنار در منتظر بود تا واکسن دادا...
26 مهر 1393

سه ماه و نیمگی گل پسرم

نفس مامان پسر قشنگم از وقتی که اومدی تو دنیای کوچیک من و بابات و آبجی عسل روز به روز بیشتر از قبل خودتو تو دل ما جا میکنی و هر روز بیشتر از گذشته دوست دارم.نفسک من .خدا رو هزار بار شاکرم که شما دو تا فرشته ناز و زیبا رو به من هدیه کرد.خدا یا عاشقتم به خاطر همه خوبیها و به خاطر همه مهربونیهات.خدا جون ازت میخوام فرشته های کوچولوم همیشه سالم و سلامت باشند و غبار غم هیچ وقت  هیچ وقت روی صورت کوچولوشون نشینه. الهی آمین اینم عکسای سه ماه و نیمگی گل پسرم یعنی مامان عاشق اون لم دادناتم.بترکه چشم حسود و بخیلت ایشاا... الهی من قربون اون خنده های قشنگت بشم.نفسک من این جغجغه باب اسفنجی که دست نف...
12 مهر 1393

دومین سفر گل پسرم به شمال

آدرین گلم از بس که شما ماهی و مهربونی و میزاری مامان جون هر چند وقت یک بار نفس بکشه و بره سفر.بازم ما راهی سفر شدیم.این بار باز هم به مقصد شمال و سفر یکروزه.اینام عکسای گل پسر من در سه ماهگیش و در شمال   الهی من قربون اون دستای مشت کردت بشم فدات شم که آفتاب چشاتو زده گل پسرم اینم مامان مریم  و عسلی و آدرین خان من و گل پسرم بابا جون مهرداد و آدرین خان بابا جون آبجی عسل خوشگل و آدرین خان اینم مامان مریم و آبجی عسل خوشگل و آدرین خان عاشقتم جوجوهای خوشگلم.الهی صد سال زنده باشین.الهی سایه باباجون مهرداد همیشه بالای سرتون باشه.و الهی هیچ وقت غم نبینین.دوستون ...
12 مهر 1393
1